منجی
منجی
منجی
یکشنبه 96/09/19
بخش هفتم شرح صحیفه سجادیه دعای هشتم:یا صاحب الزمان تعجیل لفرج (صلوات)
7-الحاح الشهوة
پناه بخدا از
شهوات و افراط در آن:
قوای چهارگانه نفسانی:
نفس حقیقت و ذات انسان است . او جوهری ملکوتی است برای کسب یک سری حقایق و یا غیر از آن یعنی غیر واقع- در کل نفس سعادت و شقاوت را برای انشان ترسیم می کند.و آن دارای چهار قوه است.
قوای نفسانی چهار قوه عاقله- واهمه – غضبیه-شهویه است.
قوه عاقله، قوه روحانیهای است که به حسب ذات، مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است. در مقابل آن، قوه واهمه قرار دارد که از آن به قوه شیطانیه تعبیر میشود (موسوی الخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 283)
کار قوه مدرکه یا قوه خیال یا واهمه، صورتگیری و عکسبرداری از واقعیات و اشیاء است. چه واقعیت های خارجی و چه واقعیت های نفسانی. تمام تصورات ذهنی موجود در حافظه انسان به وسیله این قوه تهیه شده است. این قوه خود به خود نمی تواند تصوری تولید کند. تنها کاری که می تواند انجام دهد این است که اگر با واقعیتی اتصال وجودی پیدا کرد صورتی از آن بسازد و به حافظه بسپارد. ضمن این که قوه مدرکه از خود، وجود مستقل و جدا ندارد بلکه شعبه ای است از قوای نفسانی است .
می دانیم که حس ، مدرک صورت است و قوه واهمه که از قوای باطنی است مدرک معانی ، مثلا: از طریق الهام مثلا کودک به هنگام نزدیک شدن خاری به چشمش احساس خطر کرده آن را می بندد یا به هنگام تولد احساس تعلق به سینه مادر می کند یا نظیرالهامات غریزی حیوانات ، چنان که گوسفند از گرگ احساس ترس می کند گرچه او راهرگز ندیده و از او خطری به وی نرسیده باشد این گونه امور غریزی است و به سبب مناسبات دائمی که بین نفوس و مبادی آن ها موجود است پیدا می شود .خیال وسیله ای است برای جولان شیطان که نفس اماره را در وجود می آراید و طغیان شیطانی را مسیر و طریق او می سازد.
قوه غضبیه:
قوّه ای است که به محض تصوّر صورتِ مضّر و غیر نافع، نفس را به حرکت کردن به سوی دفع آن تشویق میکند (صمدی آملی،1390: 661)
برخی از خصوصیّات غضب این است که : بى باک و شریر است و طالب کشتن و ظلم و عداوت. در صدد آن است که پادشاه (روح) را فریب دهد، تا به خواسته های او عمل کند و فرمان عقل را اطاعت ننماید و فائده «قوّه غضبیه» آن است که دفع مضّرتهاى خارجیّه را از بدن نموده و نیز اگر قوّه شهویّه یا وهمیّه اراده سرکشى و خودسرى کرده و قدم از جادّه اطاعت عقل بیرون نهند، ایشان را مقهور نموده و به راه راست آورد؛ زیرا آن دو قوّه به آسانى از عقل اطاعت نمىکنند. بر خلاف نیروى خشم که آن دو قوّه به آسانى از آن اطاعت میکنند و به وسیله آن تأدیب مىشوند (نراقی،1390: 40)
قوه شهویه :
(مربوط به قوای محرکه در نفس حیوانی)
قوّه ای است که به محض تصوّرِ صُور لذّتبخشِ خیالیّه، نفس را به حرکت کردن به سوی جذب آن تشویق میکند (صمدی آملی،1390 :661)، همچنین در تعریف و فایده این قوّه، مرحوم ملّا احمد نراقی آورده است:« این قوّه طمّاع و خرابکار است و همیشه طالب آن است که روح را محکوم امر خود نماید و مانند چهارپایان، غرق شهوات نموده و او را به هرچه امر نماید، روح قبل از آنکه در ارتکاب آنها با وزیر(عقل) مشورت نموده و صواب و فساد آن را فهمیده باشد، متابعت نماید و فایده «قوّه شهویّه»، بقاى بدن است؛ زیرا که زیست بدن در این دنیا، موقوف است به تناول غذا، شراب، تناکح و تناسل، و احتیاج آنها به قوّه شهویه، روشن و ظاهر است.» (نراقی،1390: 39)
هیچ یک از پیامبران(ع) جلوی شهوت و غضب و وهم را به طور کلّى نگرفته و نگفته اندکه باید شهوت را بکلّى نابود وآتش غضب را خاموش کرد و تدبیر وهم را از دست داد؛ بلکه فرموده اند: باید جلوی آنها را گرفت که در تحت میزان عقلى و قانون الهى انجام وظیفه کنند، زیرا هریک از این قوا مىخواهند کار خود را انجام دهند و به مقصود خویش برسند؛ اگر چه مستلزم فساد و هرج و مرج شود.
قوه شهویه چهارمین قوه موجود در انسان است،که گاهی به آن بهیمیه می گویند . این قوه را خداوند به انسان و حیوان مرحمت فرموده و اگر آدمی فاقد آن می بود در اسرع وقت رو به زوال و نابودی می رفت – این قوه نباید از حد اعتدال خارج شود و دیگر اینکه از تحت موازین عقلیه و شرعیه خارج نشود که اگر خارج شود سبب حصول سعادت نمی شود که مایه شقاوت انسان نیز خواهد بود.قوای شهویه در افراط صاحب رذایل دیگر در واهمه و غضبیه است.
این قوه در تفریط جهل را دامنگیر انسان می کند، پس باید این قوه در حد اعتدال باقی ماند، تا انسان از مزایای آن بهره گیرد. در شهوات جنسی اعتدال و افزایش نسل ،مهم است. آرزوهای طولانی جزء شهوات و امیال انسانی است که باید در حد اعتدال باشد. زیاده خواهی در دنیا طمع را بوجود می آورد که باید با آن به مقابله پرداخت.اعتدال در قوای جسمانی و نفسی ،ذخیره آخرت را به دنبال دارد. اعتدال در قوای شهویه عقل را حاکم می کند و بر این اساس ،گفتار و کردار پسندیده میزان عمل انسان قرارمی گیرد.
نتیجتأ این سه قوه (واهمه- غضبیه – شهویه)به حسب سنین عمر متفاوت شوند و هر چه انسان رشد طبیعی کند این سه قوه در او کاملتر گردد و ترقیّات روز افزون کند، و ممکن است در انسان هریک از این سه قوه در حد کمال رسد بطوریکه هیچ یک بر دیگری غلبه نکند و ممکن است یکی از انها بر دو دیگر غلبه کند و ممکن است دو تای آنها بر دیگری غالب شود."یُحشَرُ بعضُ النّاس علی صورة نحسُنُ عندها القردةُ و الخنازیر"بعضی از مردم به صورتهائی محشور شده و بر انگیخته می شود که میمونها و خوکها در مقایسه با آنها زیباترند.(علم الیقین ج2ص901)
جمعه 96/09/17
4-ضعف الصبر
پناه بخدا از
ناتوانی در صبر
قبل از پرداخت به موضوع صبر، از بی تابی سخن می آید؛ بی تابی اطلاق و آزادی در انگیزه های ناشی از هوای نفس است،و آن در بی قیدی در بلندی صدا و زدن بر گونه ها،دریدن گریبان یا دلتنگی و ملول شدن و ناله و بی قراری یافت می شود.
جزع و بی تابی در مصیبتها از اسباب هلاک است.
الجزع عند البلا تمام المحنة – بی تابی به هنگام بلا ، تمام محنت می باشد.خداوند هر گاه بنده ای را دوست بدارد،مبتلایشان می کند، پس هر کس که راضی شود، خداوند نیز از او راضی می شود و هر کس که ناراضی شود ، خداوند از او ناراضی است."من لم یرض بقضائی و لم یشکر لنعمائی و لم یصبر علی بلائی، و لیطلب ربّأ سوای " هر کس به قضای من راضی نشد و نسبت به نعمتهایم شکر نکند و به بلایم صبر نکند ، پس پروردگاری یجز من برای خود طلب کند.(ملا مهدی نراقی- جامع السعادات)
زمانی که زکریّا از دست کافران فرار نموده در میان یک درخت پنهان شد، آنها از جایش اطلاع حاصل کرده. ارهّ ای آورده و درخت را با اره بریدند زمانی که اره به سر زکریا رسید ناله ای کشید ،پس خداوند به او وحی فرمود: یا زکرّیا! لئن صعدت منک آنة ثانیة لا محوّنک من دیوان النبّوة . یا زکریا اگر از تو شود ، ناله دوم ، اسمت را از دفتر و دیوان پیامبران محو می کنم !پس زکرّیا (ع) انگشت به دهان گذاشت تا دو نیمش کردند.عاقل می داند که بی تابی در مصیبتها فایده ای ندارد چرا که هر چیزی که مقدر شده واقع می شود و جزع آنرا بر نمی گرداند و تردیدی نیست که پس از سپری شدن مدّت زمانی ترک جزع می کند پس آنرا از آغاز ترک کند تا اجرش تباه نشود.
در حدیث قدسی وارد شده است :
بعضی بندگان اصلاح نمی شوند مگر با فقر و بیماری که آن را برایش عطا می کنم و بعضی دیگر اصلاح نمی شوند مگر با سلامتی و بی نیازی ، پس انرا برایش عطا می کنم . " إنّ بعض عبادی لا یصلحه الاّ الغنی و الصحة فأعطیته ذلک"
بی تابی در امور اجر را تباه می کند.
بی تابی زشت و مضر به دین و دنیا است و مفید فایده ای نیست جز حبط ثواب و جلب عقاب. امام علی (ع) فرمود: اگر صبر کنی ، مقدر شده ها برایت جریان پیدا می کند و اجر می بری و اگر بی تابی کنی ، باز مقّدر شده ها برایت جریان پیدا می کند و تو دارای وزر و گناه هستی.
صبر و شکیبائی:
ضد بی تابی صبر است و آن ثبات نفس و عدم اضطرابش است در سختی ها و مصیبتها – اشارات در صبر و شکیبایی در بیان علما و بزرگان:
1-ثبات نفس و عدم اضطراب در سختی ها و مصیبتها
2-سعۀ صدر و کسب آرامش
3-تعادل روحی و حفظ آرامش
4- نگه داشتن زبان از شکایت
5- نگه داشتن اعضای بدن از حرکتهای غیر متعارف
6-صبر در برابر دشمن و جنگ تحمیلی دشمن- مقاومت بر آن از نوع شجاعت که ضدش جُبن است.
7-صبر در خوردن خشم "کظم الغیظ" که حلم نامیده می شود که ضدش غضب است.
8-صبر در برابر مشقتها مانند عبادت که ضدّش "فسق" است یعنی خارج شدن از عبادتهای شرعیه.
9-صبر بر شهوت شکم و زیر شکم و دیگر لذتّهای پست و حقیر و آن "عفت" است که ضدّش"شَره"می باشد.
10-صبر بر نیازهای زندگی و آن زهد است و ضدّش "حرص"می باشد.
11-صبر بر کتمان""سرّ" که ضدّش "افشاء" است
نتیجه می گیریم که اکثر اخلاق الایمان داخل در صبر است. وقتی از پیامبر (ص) تعریف ایمان را سؤال کردند ؛ایشان فرمود: آن صبر است چرا که همانا بیشتر اعمال و شریفترینش صبر است.پس:
اوّل: صبر اگر بر هوای نفس فائق آید انسان به صبر پیشگان می پیوندند؛و قوه "معرفت" را در هدفش که حفظ دین و محکم کردن یقین است در محلّ خود استوار می سازد.
"یا ایتها النفس المطمئنه إرجعی الی ربّک راضیّةمرضیّة...(الفجر27-28)
دوّم: غلبه شهوتها از مبدأ اطاعت از هوای نفسانی در همۀ اوقات " ولکن حقّ القول منّی لأملأنّ جهنّم من الجنة و الناس اجمعین(/13السجده) این گفتار من حقّ است که بطور حتم جهنم را از جنییان و مردمان پر خواهم کرد.
سوم: غالب شدن یکی بر دیگری و در بعضی از آنها باشد و در بعضی از اوقات بدون بعض دیگر." خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا عسی الله أن یتوب علیهم"(توبه102) عمل صالح و شایسته را با بدی مختلط و آمیخته کردند شاید که خداوند توبه شان را بپذیرد.
مراتب صبر:
1-صبر حقیقی: صبری آسان و راحت بر انجام مکروهات و عبادات توأم با ترک شهوات فارغ از تعب و مشقّت
2- صبر مجازی :صبری که با تکّلف و سختی همراه است.
صبر حقیقی صبری است که به آسانی بدون مشقّت بدست می آید. این صبر ملکه ای است دارای رسوخ و با ثبات که رضای خداوند را بدنبال دارد. با حفظ مقام رضا انسان بدرجات بالاتری می رسد که "حُب " نام دارد پس سلسله مراتب این است؛ ابتداء صبر و بعد مقام رضا و سپس مقام "حُب" – مقام حُب بالاترین درجه که انسان بدان مفتخر می گردد.
یکی از عارفان می گوید: اصحاب صبر بر سه مقام هستند:
اوّل: ترک شکوه و شکایت و این درجۀ توبه کنندگان است.
دوّم : رضایت به مقدّر شده ، این درجه زهد پیشگان است.
سوم:محبّت به آنچه مولایش انجام می دهد ، این درجۀ صد یقین است.
صبر عوام:
صبر عوام برکسانی است که از زندگی دنیا "ظاهر" را می شناسند و آنها هستند که از آخرت در غفلت هستند.
یعلمون ظاهرأ من الحیاة الدنیّا و هم عن الاخرة هم غافلون_روم/7)
اقسام صبر به اعتبار حکم آن:
حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: الصبر نصف الایمان – صبر نصف ایمان است.
صبر به اعتبار حکمش ، بر قسم های پنجگانه زیر تقسیم می شود:
1-صبر بر شهوتهای حرام که واجب است.
2-صبر بر عبادات واجب که واجب است.
3-صبر بر مکروهات و ادای مستحبات که مستحب است.
4-صبر بر اذیّتی حرام که تحملش سخت است ،مانند صبر بر بریدن دست خود یا دست فرزند.
5-صبر بر اذیّتی که به جهتی در شرع مکروه است.
نتیجتأ هر صبری محمود و پسندیده نیست بلکه بعضی از نوعهای آن ستوده است و بعضی از انواعش نکوهیده و شرع در این موارد محکم است به اینکه آنچه نیکویش شمرده نیکو و آنچه را که زشت شمرده ، زشت و قبیح است.(جامع السعادات – ملا مهدی نراقی)
اقسام صبر در محتوای اخ
جمعه 96/09/17
قسمت سوم از شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه (تزکیه نفس)
3-غلبة الحسد
پناه بخدا از
غلبه حسد
اساس همۀ عیوب"حسد" است. حسد آدمی را رنجور می کند و درمان ندارد. حسد بزرگترین دام شیطان است . حسود پیوسته بیمار است گرچه ظاهرش سالم باشد.از حسد سخت ،کینه بروز می کند و زندگی حسود و کینه توز بدترین زندگی است زندگی بدون آرامش،و او همواره در رنج و سختی است. حسد بدترین و حسود شرورترین مردمان است ؛و نتیجتأ گناه و عاقبت بدش گریبانگیرش را خواهدگرفت.
أم یحسدون النّاس علی ما آتاهم الله من فضله (نساء/54)
آیا نسبت به مردمان حسد می کنند ، نسبت به آنچه خداوند از فضل خود برایشان داده است؟
خداوند تعالی بنابر مصلحتش تفضلات خود را به بندگانش سرازیر نموده ، پس بنا بر مقتضای حقّه و کاملۀ اوست که آن نعمت به بنده اش تعلق گرفته در حالی که حسد کننده خواهان زوال آن است.
غبطه- ضدّ حسد:
ضدّ حسد ، منافسه و غبطه است:منافسه آرزوی داشتن نعمتی است که دیگری آنرا داراست بدون خواستن زوال آن و آن مذموم نیست.غبطه ؛ سبب بر غبطه نمودن ، دوست داشتن نعمتی است که به شخص مورد غبطه تعلق دارد ،پس اگر امر دینی باشد ، سبب غبطه ، حبّ خداوند و حبّ طاعت خداوندی است ولی اگر امر دنیوی باشد، سببش حبّ نعمتهای مباح دنیا و بهره گیری از آنها خواهدبود. غبطه اوّل فاقد هر نوع کراهتی بوده و نیکوست ولی غبطۀ دوّم هر چند حرام نیست ولی سبب نقصان رتبه شخص در دین و عقب ماندن انسان از مقامات والا و ارزشمند می شود . از این رو بازهد و توکّل و رضا در تنافی است.
مراتب غبطه:
1- میل و اشتهاء به آنچه که مغبوط دارد بدون تمایل به تشاوی با او ، یا ناراحتی از کمتر داری او، از این رو زوال آنرا از او دوست نمی دارد.
2- تمایل به آن نعمت دارد یا تمایل به تساوی و کراهت از کمبود آن ، به گونه ای که اگر از دست یابی به آن ناتوان باشد در ضمیر قلبش نابودی نعمت را از او خواسته باشد.(جامع السعادات – ملا مهدی نراقی)
مراتب حسد مذموم و نکوهیده:
1-دوست می دارد نعمت از محسود زایل شودکه خبیث ترین مرتبه هاست.
2-دوست می دارد نعمت از روی رغبتی که به آن دارد از دیگری خارج شود، "ولاتتمنّوا ما فضّل الله به بعضکم علی بعض(النساء/31)
3-میلش به مثل آنچه که دیگری داراست ،باشد نه خود آن، امّا از آن روی که از وصول به آن ناتوان است ، دوست می دارد دیگری آنرا از دست بدهد تا برابر گردند.(همان)
نکوهش آدم حسود:
1-انسان حسود دچار خُبث نفس،شُح و بُخل می شود، و بدین وسیله به جهت این صفات و رذایل ، از بیچارگی و تنگنا طرف مقابل خود انبساط و شادمانی برایش دست می دهد.
2-بزرگترین سببهای انسان حسود ، عداوت و بعض است،او در این مرحله از رنج و گرفتاری دشمن خود شاد می شود.
3- دوست داشتن ریاست و جاه و مقام و مال ،از جمله عواملی است که مرگ یا زوال نعمت را از شخصی که در آن موضوع با او شریک است خواستار است.
4-تعزّز است، یعنی شخص می پندارد که اگر طرف مقابل به نعمتهایی چند دست یابد برایش تکبّر ورزیده ، کوچکش خواهد شمرد و او از این رو که می خواهد "عزیز" محسوب شود، طالب آن است که آن نعمتها به آن شخص نرسد.
5- تعجب است که حاسد از رسیدن نعمتی بر طرف مقابل شگفت زده می شود، از این دسته است حسد امتها نسبت به پیامبرانشان"ماأنتم الا بشرٌ مثلنا(المومنون/48)(جامع السعادات – ملا مهدی نراقی)
آیا در بین علماء حسادت وجود دارد:
منشاء حسد، دنیا دوستی است- حسد صفتی است که از مقولات مادی پدید می آید . حسد برای کسی حاصل می شود که دنبال به دست آوردن جاه ومقام و مال باشد. "ومن یعش عن ذکر الرحمن نُقیِض له شیطانأ فهو له قرین(زخرف/36)هر کس از ذکر رحمان روی بر گرداند ،شیطانی برایش می گماریم ،پس او برایش همراه و قرین است.
علم از تزاحم به دور است ، و هر کس که علم به خداوند و صفت و فعل و معرفت یافتن به نظام عالم را دوست می دارد، هر آنگاه شخصی دیگر نیز واجد آن معرفت باشد، به او حسد نمی کند چرا که اینگونه نیست که علم با بسیاری عالمان تنگ می شود .
یک موضوع علمی به هزاران هزار عالم آشکار می گردد و هریک از آنها نسبت به معرفت خود شادمان شده و از آن متلذّذ می شوند و لذّت و شادمانی او، با معرفت دیگری کاستی نپذیرفته، بلکه با کثرت اهل معرفت ، زیادت اُنس و إفاده بر جای می ماند ؛چه معرفت خداوند دریایی بیکرانه است که نصیب اهلش می گردد.علوم با استعمال و آموختن آن به دیگری و شریک نمودن دیگران در آن افزایش می یابد و این سبب زیادت لذّت و شادمانی است وچنین است تقّرب یافتن به خداوند متعال و اشتیاق به نعمتهای اُخروی، همانا بزرگترین نعمتهای خداوندی و والاترین مرتبتهای قرُب به او ،لذّت ملاقات اوست که تزاحمی در آن وجود ندارد و اصحاب آن هرگز برای همدیگر جا تنگ نمی کنند بلکه انس شان با کثرت بیش و بیشتر می شود. (جامع السعادات- ملا مهدی نراقی)
علاج حسد:
بدان که بیماریهای هلاک کننده نفس جز با "علم" و "عمل" درمان نمی شود و ضد حقد و حسد نصیحت است- امام صادق(ع) فرمود: نصیحت مؤمن بر مؤمن واجب است در حضور و غیابش"یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحة له فی المشهد و المغیب"(جامع السعادات- ملا مهدی نراقی)
علم نافع برای بیماری حسد این است که بدانی حسادت در دین و دنیایت ضرر دارد ولی برای شخص مورد حسد تو ، ضرری نمی رساند.
"ودوّا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء " (نساء/88)همانگونه که خودشان کافر شدند دوست داشتند که ای کاش شما کافر شوید تا با هم برابر شوید.
"إن تمسسکم حسنة تسوهم" (آل عمران/120) اگر خوشی به شما در رسد، آنان را ناخوش آید.
جمعه 96/09/17
قسمت دوم از الفاظ اخلاقی بکار رفته در دعای هشتم صحیفه سجادیه:
2-سورة الغضب
پناه بخدا از
شدّت غضب
الغضب یُفسدُ الایمان کما یُفسدُ الخلُّ العسل:
1-خشم ایمان را فاسد و تباه می کندهمچنانکه سرکه عسل را تباه و فاسد می کند.
2- الغضب مفتاح کُلِّ شرِّ: غضب – هر غضبی کلید هر شرّی است.(غررالحکم)
غضب در حقیقت طرف افراط قوۀ غضبیه است که اگر شدید باشد سبب حرکت و جنبشی شدید شده که به سببش ، حرکتی پر حرارت در مغز و عصب پدید می آید، که مانند دودی تیره ، نور عقل را می پوشاند و اثرش را تضعیف می کند.از این روست که پند و نصیحت در شخص خشمگین اثر نگذاشته بلکه حتیّ بر درشخویی و شدّت آن می افزاید.
مردم در خصوص قوۀ غضبیه خارج از این سه حال نیستند؛ افراط ، تفریط، اعتدال-
افراط در غضب اینگونه است که آنچنان غالب شود که شخص از حیطه اطاعت "عقل" و "شرع" چنان بیرون رود که فکر و بصیرتی برایش نماند.
تفریط در قوه غضبیه به این شکل است که این قوه اساسأ در نهاد آدمی نباشد یا به اندازه ای در وجودش تضعیف شده باشد که در مواردی ، هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی وجود آن یعنی"غضب کردن" که ضرورت دارد ، غضبی از خود نشان ندهد.
اعتدالکه غضب شخص بجا و به موقع باشد ، به گونه ای که از چهارچوب شرع و عقل خارج نشود و تابع عقل و شرع باشد.قوۀ غضبیه باید به موقع عمل کند ولی از افراط و تفریط بدور باشد.
محل غضب کردن – درسی از قرآن و روایت
1-اشداء علی الکفار – با کافران سخت گیر باشید(فتح /29)
2-واغلظ علیهم- نسبن به اهل کفر و نفاق غلظت به خرج دهید.(التوبه/73)
3-.......کان النبی(ص).و اذا أغضبةُ الحقّ لم یصرفه أحدٌ... زمانی که برای حق غضب
می نمود کسی قادر نبود منصرفش کند (غضب کردن بخاطر بر پایی حق).(جامع السعادات –ملا مهدی نراقی – ج 1)
برخورد با غضب:
آیا غضب را می توان بکّل از بین برد؟
عدّه ای می گویند : ریشه کن کردن غضب از قلب امری غیر ممکن است چرا که آن مقتضای طبع است.
چگونه با غضب بر خورد کنیم؟
کاستن از شدّت و حِدّت آن و تضعیف آن، به گونه ای که شخص غضب کننده بیش از حدّ دچار هیجانهای شدید نگردد.
خشم رسول خدا(ص) چگونه بود؟
خشم و غضبی که برای رسول خدا(ص) پدید می آمد از نوع غضب مذموم نیست بلکه ممدوح بوده و مقتضی مقام نبّوت و حتیّ مؤید شجاعت نبّوی است . غضب مذموم قابل زوال است و هرگز در پیامبران و اوصیاء الهی و جود نداشته است.
علاج غضب:
1-زایل نمودن عوامل و اسبابی که سبب تشدید و هیجان غضب می شود.چرا که راه علاج هر مریضی و بیماری ریشه کن کردن ماده اش است.
2-یادآوری روایات و آثار در مدح و ستایش و نیز پاداش دفع نمودن غضب
3-یادآوری زشتی و عاقبت بدِ خشم که در شرع آن را مذموم شمرده و نکوهش کرده است.
" من کفّ غضبهُ عن النّاس کفّ الله تبارک و تعالی عنه عذاب یوم القیامة"هر کس که خشم خود را از مردمان باز بدارد ، خداوند – تبارک و تعالی – عذاب روز قیامت را از او باز میدارد.(همان)
4-ملاحظه نمودن فایده هائی که در مورد ضد غضب و مدح آن وارد شده ، حلم و خوردن خشم.
هر کسی در برابر خشم خود به تدریج حلم و شکیبایی را هموار و میسّر گرداند و خشمش را ظاهر نسازد پس از مدّتی حلم به تدریج برایش عادت شده و نسبت به نفسش مطلوب می شود و در نتیجه غضب از بین می رود.
5-مقدّم داشتن فکر و اندیشه نسبت به هر کردار و گفتاری که از او صادر می شود و مراقبت نمودن از صادر شدن غضب.
6-خودداری از مصاحبت با همۀ کسانی که غضب بر وجودشان غلبه داشته و مجالست نمودن با اهل صبر و حلم و کسانی که خشم های خود را فرو خورده و دارای عفو و گذشت می باشند.
7-اعتقاد به وحدانیّت خدا – عقیده به قضا و قدر الهی – قبول اینکه هر چیزی که خدا برای بنده اش مقّدر کرده خیر و صلاحش در آن است پس خشم و غضب بر کسی نخواهد کرد.
8- باید دائما متذکر شود بخود که غضب از بیماریهای قلب بوده از نقصان های عقل محسوب می شود و نیز بداند که اگر غضبش را در حق کسی به جریان بیندازد خداوند نیز غضب خود در دنیا و آخرت را بر او جاری خواهد کرد.
یا بن آدم ! اذکرُنی حین تعضِب ، أذکُرک حین أغضِب فلا أمحقک فیم أمحق ؛ ای زادۀ آدم ! هر گاه خشم می نمایی مرا یاد کن ، تا من نیز به گاه خشم ، تو را یاد کنم ، تا معذّبت نکنم، آن زمانی که عذاب خواهم نمود.
9- هر گاه غضبناک شدی ، اگر ایستاده ای بنشینید و اگر در حال نشستن هستید بخوابید و یا با آب سرد وضو گرفته و یا غسل نمائید تا علاج غضب باشد.
10- حلم مایۀ آرامی نفس است و حلم ضد واقعی غضب است و از پدید آمدن یا غضب و یا هیجان غضب ممانعت می کند. والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس.(آل عمران 132-134){جامع السعادات- ملا مهدی نراقی)
جمعه 96/09/17
کردارهای ناپسند مطابق متن موجود در دعای هشتم صحیفه سجادیه (40 نوع رفتار"درد وعلاج" - انشالله برای طلاب عزیز به نمایش در می اورم تا تزکیه نفس که نخستین هدف پسندیده برای طلاب است حاصل گردد. ممنون از حمایت شما عزیزان گرامی و اهل عمل :
1—هیجان الحرص
پناه بخدا از
حرص شدید
حرص شدید در طریق قوای شهوانی قرار دارد آنجائیکه حد اعتدال در خوردن، آمیزش ، بهره گیری از اموال و اولاد رعایت نگردد. مطلق پیروی از قوۀ شهویه در همۀ خواهشها اعم از شهوت شکم ، شهوت جنسی و شهوت مال دوستی و دیگر امیال طولانی که گاهی طغیان شهوتها در مرحله شَره نشان داده می شود که از بزرگترین هلاک کننده های بنی آدم است.
راه علاج شُره از رذائل اخلاقی:
روایت است روزی فاطمه(س)با مقداری نان به خدمت پیامبر(ص)آمده و آنرا تقدیم حضرت نمود حضرت فرمود: چیست ؟
گفت:قرص نانی برای حسنین (ع) پخته بودم که مقداری از آن را برای شما آوردم . حضرت فرمود: از سه روز پیش این اولینّ غذائی است که پدرت تناول کرده است.
فوائد گرسنگی:
گرسنگی قلب را نورانی و برایش صفا و رقت ارزانی می دارد ، ذهن را تیز و آدمی را چنان می کند که از طاعتها لذت برده و از ذکر و عبادت به ابتهاج و سرور و انبساط دست می رسد پیامبر(ص) می فرماید: کم خوری عبادت است.
امام باقر(ع) می فرماید: اذا شبع البطن طغی ! شکم زمانیکه سیر شود طغیان می کند.
پیامبر(ص) فرمود: ثلاث اخافهنّ علی امتّی من بعدی : الضلالة بعد المعرفة ، و مضلات الفتن و شهوة البطن و الفرج.برای بعد از خودم از سه چیز نسبت به امتم می ترسم ، گمراهی پس از معرفت، فتنه های گمراه کننده ، شهوت شکم و فرج (امالی طوسی/64- امالی مفید 111)
رسول خدا (ص)فرمود: بپرهیزید از فتنه دنیا و فتنه زنها ، همانا نخستین فتنه بنی اسرائیل از ناحیۀ زنها بود ، روایت شده است: شیطان به موسی(ع) گفت: با زن بیگانه خلوت مکن که مردی با زن نامحرم خلوت نمی کند مگر که من خود سومین آنها هستم تا او را دچار فتنه کنم.(همان)
دلیل عقلی و نقلی:
با دلیل عقلی و نقلی می توان گفت که زیاده روی در شهوت جنسی و آمیزش زیاد مذمت شده است که شیطان می گوید:اگر شهوت جنسی نبود زنها هرگز به مردها سلطه نمی یافتند .
راه علاج:
راه علاج و رسیدن به اعتدال اینکه قوۀ شهویه را با جوع و گرسنگی ضعیف کرده و از هر چیزی که سبب هیجاء و شعله وری آن می شود خودداری و احتراز کند از جمله تخیل در خصوص زنها و نظر کردن و سخن گفتن و خلوت نمودن با آنها دوری کند." قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم" (نور30)ای پیامبر به مردان مومن بگو : چشم چرانی نکنند! چشم خود را بر روی نامحرم ببندند.
از یحیی پسر زکریا(ع) سوال کردند: آغاز زنا چیست؟
گفت: نگاه و آرزو.
آنچه در شرع مذموم است ، تفریط و سستی است که دور شدن از نکاح را حاصل می گرداند و به نابودی غریزه و معطل گذاشتن زن و قطع نسل منتهی می شودغ و آن خمودی است که بدون شک در شرع مذموم است.
بحث بر روی شَره و خمود را به اینجا پایان می دهیم که ضد این دو جنس ، عفت است و پاکداری و تسلیم بودن به سیره رفتار اهل بیت (ع)تا مکتب اسلام بدون خدشه باقی بماند و جاهلیّت اولی هلاکت ابدی را برای بشر ترسیم نکند. انسان مطیع اهل بیت باید به زینت اسلام آراسته گردد و افراط و تفریط را رها کند و حد اعتدال را در تمام امور رعایت کند.
نکات آموزنده از امام علی(ع) در مورد حرص:
از کتاب غررالحکم نکات آموزنده ای را از مولای متقیان علی بن ابیطالب (ع)در مورد حرص در انسان دریافت کنیم:
کسی که حرص و آزش زیاد شد بدبختی و شقاوتش زیاد گردد(1625/86)
آز و حرص (شَره) سر آغاز طمع است.
حرص یقین را در انسان تباه می کند(11601/62)
از آز و حرص بپرهیز که اساس و ریشه هر فرومایگی است.(1580/41)
آزو حرص از زشتیهای اخلاقی است.(1564/25)
الرزق مقسوم، الحریص محروم(1540/1)روزی مردمان قسمت شده است و حریص محروم(بی بهره ) است و تلاشش بی فایده است.
ضد حرص قناعت است.
راه علاج حرص:
کسب قناعت راه علاج حرص است. و آن اعتدال در امر معیشت است به این صورت که تا آن مقدار که میسور است ، درهای حرص را به روی خود بسته و به مقدار ضرورت بسنده نماید ، چرا که کسی که مخارج او زیاد باشد قناعت برایش ممکن نمی شود. رسول گرامی(ص) می فرماید: میانه روی کننده محتاج نمی شود.
ایشان فرمودند: سه چیز نجات بخش است ، ترس از خداوند در نهان و آشکار – میانه روی در مالداری- فقر و عدل هم در حال رضا و هم در حال غضب. (ثلاث منجیات: خشیة الله فی السر و العلانیة والقصد فی الغناء و الفقر و العدل فی الرضا و الغضب. )
ابوذر از قول رسول خداوند(ص) فرمود: حبیب من رسولخدا(ص) توصیه ام نمود ، در امر دنیا به پایین تر از خود نگاه کنم نه به بالا دستم.