منجی
منجی
منجی
سه شنبه 99/11/21
راز ماندگاری انقلاب
یا ایّهاالنبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم...
زمانیکه به دارالسلام وارد شدید ،آنجا جای امن الهی است؛ پس از فتح مکّه هجرتی نمی ماند .
پس از دگرگون شدن حکومت سلطنتی و دولت لائیک و ظالم در ایران ، دیگر جای اقاله نیست ! نکند با دست پس بزنی و با پا پیش.
نکند که در خانۀ علی تحصن کنی به طرفداری علی ؛ و با ابوبکر بیعت نکنی و بعد عاقبت بالشّر شوی و غزوه جمل را تقویت کنی و شمشیر بر ولایت و امامت بکشی و در نتیجه در آنجا بعنوان کافر کشته شوی.
از نظر عقلی اجتناب از هر کار فتنه انگیزی واجب است .
انقلاب یک دهکده است ، یک محلّه است و صاحب آن یک کدخداست ، کدخدائی عاقل و دانا پشتوانه خون شهدا ، که نقش رهبریت جامعه اسلامی را بعهده دارد . اگر عاقل باشی و تعقّل کنی متوّجه خواهی شد که تنها بصیرت راز ماندگاری انقلاب است ، بصیرتی که بسترها را آماده می کند و ذهنها را تقویت می کند و رشد می دهد ، تا مسیر حقّ از باطل تمیز داده شود. بصیرت رازی است که یک اندیشه و یک باور غیر قابل انکار را در خود نهفته است و آن مسئله موعود در کنار رهبری جامعه در زمان غیبت است.
" قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدّین کلّه لله."
راز ماندگاری انقلاب غربال گری است همان شیوۀ الهی در تدوین امور تکوینی و تشریعی است ؛ تا شیاطین و طاغوتهای زمان قدرت مانور نداشته باشند – تا هدفهای پاک از ناپاک تشخیص داده شود – تا حُریت در معنای واقعی معنا گردد – تا انسانیّت لباس تقوی بپوشد تا از بهشت رانده نشود- تا قابیل بخاطر حسادت کشنده هابیل نباشد. تا ننگ سقیفه و شورای چهره پر نور اسلام را خدشه وارد نکند.
راز ماندگاری انقلاب دوری از دغلبازی ، فتنه جویی و فتنه گری و دوری از شبهات با پاسخی محکم است.
راز ماندگاری انقلاب "صبغة الله" رنگ خدایی و یا "ثارالله" است که بر دلهای کور و منافق و خوارج نقش نمی بندد .
راز ماندگاری انقلاب را درکسب عزّت و شرف و ابرو در تبعیت از امامت و ولایت و پشتیبانی از ولی فقیه باید جستجو کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی(فاطمه پورشفیع)
سه شنبه 99/11/14
انقلاب اسلامی ایران - انقلاب حق گرایی و حق شناسی است - انقلاب اسلامی کمبود نمی فهمد - انقلاب اسلامی هدفش بزرگی و عظمت و ایثار است پس از تحریمها ناراحت نیست چون در این بازی بزرگ غرب جایش را محکم کرده است با نظارت رهبر عظیم الشان حضرت ایت الله خامنه ای مد ظله ....
سه شنبه 99/09/25
.
زندگی ایوب و شماتت دشمنان:
"إنّی مسنّی الضُّر وأنت ارحم الراحمین"این آیه ،ذکر ایوب(ع)در مواجه با بیماریها و سختیهاست ، پس از آنکه حضرت ایوب از آن همه آزمایش الهی سرافراز بیرون آمد و از جانب خداوند عافیت کامل یافت و تمام نعمتهائی که از او گرفته شده بود دو باره بدست آورد.یک روز یاران و نزدیکانش از آن حضرت پرسیدند: آنچه در آن شرایط بر تو گذشت کدام سخت تر بود ؟ حضرت پاسخ داد: سرزنش و شماتت دوستان و دشمنان ! پیامبر(ص) فرمود: " اللهم إنّی أعوذ بک مِن غلبة العدوّ و شماتةِ الاعداء " بار خدایا پناه می برم به تو از چیرگی دشمنان و شماتت بدخواهان (منهج الفصاحه ص638علاء الدین اعلمی – نهج الفصاحه ص 102) امام صادق (ع) فرمود: به برادر مؤمن خود شماتت مکن که در اثر جهالت به مصیبتی دچار شده است ، این شماتت باعث می شود که خداوند بلا را از او بگرداند و تو را در گرداب بلا رها گرداند . هر کس دیگران را شماتت کند، از دنیا نمی رود تا خود به همان بلا گرفتار آید. (کلینی- کافی- ج5ص359) در حماسۀ تاریخی عاشورا یکی از جنایاتی که دشمنان ابا عبدالله الحسین (ع) برآن حضرت روا داشتند شماتت بود بعد از آنکه آب را بر آن بزرگوار بسته و صدای العطش کودکان را می شنیدند و فریاد شادی را سر می دادند و به آن حضرت طعنه می زدند. و این طعنه ها در شام و اسارت اهل بیت و در بارگاه یزید نیز ادامه داشت.
یا در تعریفی از بزرگان که بی مناسبت با این فراز نیست ؛ آمده:
عبدالله بن عبدالرحمان امام جماعت کوفه می گوید : در سنه 190 ه. ق روزی بر مادرم وارد گردیدم و نزد او پیرزنی عجوزه را دیدم که لباسی بسیار پاره بر تن داشت، ولی بسیار بازبان و بیان بود. از مادر در مورد او سؤال کردم، گفت : او خاله توست که عنایه نام دارد و مادر جعفر بن یحیی برمکی(او در دربارگاه هارون الرشید دارای سمت و جایگاهی بود ولی بعد از 17 سال و همراهی با علویان ،جعفر بدستور هارون سرش از بدن جدا شد و پدر در قصر زندانی و اموالش غصب شد) است. سلام کردم و گفتم : آیا روزگار این چنین با تو بازی کرد؟ گفت : فرزند! ما عاریه داران روزگار بودیم که جملگی داده هایش را از ما گرفت. در روزی مثل این روز 400 کنیز پیرامون من ایستاده بود و هنوز فرزندم راضی نبود و امروز، به پوست گوسفندی که بر آن بخوابم محتاجم!؟ چند درهمی به او دادم نزدیک بود از خوشحالی بمیرد!
سه شنبه 99/09/04
بلا ها و گرفتاری ها ، انسان را به زانو در می آورد و تحّمل انسان را درهم می شکند پس این قالب در بسته در بطن خود علومی را ذخیره کرده است علومی از اینکه جز او کسی نیست – یا چاره سازی غیر از او نیست- در این اوان باید معرفت را تعریف کرد تا وجود انسان نه تنها تسلیم چاره سازی او گردد بلکه بر صبر بر مشگلات ورنجهای روزگار مقاومت را شیوه خود سازد.
گاهی قلبها از آنچه که بر انسان رخ داده لبریز از غم است ، در این اثناء باید مراقب بود تا بیراهه روی که مسیر گمراه کننده ای است به روی فرد گشوده نگردد زیرا شیاطین انس و جن در کمین لحظه ای غفلت از سوی بشر است.خیلی مهّم است که در غمناک ترین لحظات زندگی ، خواری و ذلّت جایگزین عزّت نگردد و این بدست نمی آید مگر اینکه زیرکی، تدّبر ،مدیریت لازمه وصحیح، زمینه ساز و تقویت کننده معرفت شخص باشد. اینچنین معرفتی بر پایه توحید و یکتا پرستی پشتوانه ای محکمی در رفع مشگلات وارد شده بر فرد است و این میسّر نمی شود مگر انسان به رضایت مندی الهی رسیده باشد. خداوند عاشقِ ،معشوقِ است ،معشوقی که تمام وجودش لبریز از عشق به او باشد و توصیفش از گرفتاریها (ما رایتُ الاّ جمیلا) باشد ،همچون زینب کبری(س) که در عمق گرفتاری و غم این جمله را برزبان آورد. عشق به خداوند آتش بحرانهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی را به گلستان سرسبز و خرم تبدیل می کند، فقط باور داشته باش و باورش کن و یقینش را در وجودت تقویت کن و بدان که او تو را بیشتر از هر کس دیگر دوست دارد -و او تو را تنها نمی گذارد و از رگ گردن به تو نزدیکتر است - باورش کن - او در هر جا و مکانی و در هر لحظه با توست پس مشگلات را با او در میان گذار و بدان که عشق به پروردگار ،پیامی نهفته دارد" تو هستی و در نبودنت نیز هستی" پس چنان کن در دنیا که سرمایه ای برای آخرتت داشته باشی تا همیشه بقا یابی و جز نام نیک از تو نماند
والسلام علی من اتبع الهدی-
چهارشنبه 99/08/28
توضیح حکمت 75 نهج البلاغه:
انتظار چیست؟
انسان در انتظار است پس روز شماری می کند همراه با تلاش – توحید عبادت و عبودیت و بندگی و تقرب بخدا-
انسان در پرتو توحید دنبال عدالت است ؛که مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی است برای رسیدن به عدالت توحیدی – یعنی جهان پر از عدل و عدالت شود.
انسان در عمر کوتاه و معدود خود سعی دارد مقام خلیفة اللهی را کسب نماید یعنی مظهر صفات خدا گردد. پس انسان صاحب ارزشهای متعالی هست و او باید این ارزشها را در عمر معدود و با انتظار و با اهداف شایسته به ثمر برساند و آن تکامل اوست . انسان با عمر معدود خود وظیفه دارد ؛ اندیشها و بینشها و گرایشهای خود را پرورش دهد در مسیر حق نه در راه باطل ، پس او با اندک عمر خود انتظار را در مسیر حق معنا کرده و به نتیجه رسانده است واین وظیفه شرعی و دینی و اخلاقی اوست.
اما یک نکته "قیام حضرت مهدی علیه السلام" زمانی رخ می دهد که سعید و شقی به نهایت کار خود رسیده باشد- یعنی هر چه این حرکت تاریخ –" انتظار" – به جلو برود هم شقی، شقی تر و هم سعید سعید تر می شود و چنین جامعه ای است که می تواند زمینه ساز قیام نهایی حق و باطل شود . نبرد نهایی حق و باطل بدست امام مهدی علیه السلام است – او آخرین حلقه از حلقه های مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا شده است و این همان انتظار و همان امداد غیبی خداوندی است که شامل جبهه اهل حق است – پس بکوشیم تا زمینۀ ظهور این امدادها از سوی خداوند فرا رسد .تو باید بتوانی این حکمت انتظار را در عمر معدود خود تعریف کنی ؛ به قول معروف در دنیا چکاره بودی – چه کردی ! چه اهدافی داشتی –آیا باطل را تقویت کردی ؟– یا راه را برای رسیدن به حق بازکردی!؟ یا مردم را تقویت کردی و کمک کردی تا جهل را رها کنند و بسوی حق حرکت کنند وتعارضها را کنار گذارند و با روش حق گویی هریک دیگری را امر به معروف و نهی از منکر کنند.
انتظار یعنی حرکت بسوی " فاستبقوالخیرات "(هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد (یا قبلهای است که به آن روی آورد) پس بشتابید به خیرات که هر کجا باشید!(بقره 148)
با رفع نواقص و معایب، انسان در سیر صعودی خلقت و کمال انسانی قرار می گیرد .
من الله التوفیق – فاطمه پورشفیع