داستان واعظ و مخاطب

روایت:
یکی از قریه نشینان (فردی روستایی و مومن)برای شرکت در مجلس وعظ هر روز به شهر می آمد . در مسیر راه رودخانه ای بود که آن مرد مؤمن بناچار باید از آن عبور می کرد. گاهی به مجلس دیر می رسید و آن نیز به دلیل عدم وجود قایق در رودخانه بود .روزی که با چنین وضعی مواجه شد ، یادش آمد که استادش از اهمیت "بسم الله الرّحمن الرّحیم" در کلاس سخن گفته بود ، از آن جمله اینکه ؛ " مردم محتوای این آیه پر از اسم اعظم است . اسم اعظم در این آیه از سفیدی چشم به سیاهی آن نزدیکتر است به گونه ای که اگر انسان آن را بخواند قادر خواهد بود که از آب عبور بکند.این فرد روستایی مؤمن و ساده با یاداوری این کلام بسیار شاد می شود پس به هنگام عبور از نهر بدلیل نبودن قایق ، این آیه شریفه را می خواند و با قرائت این آیه از آب عبور می کند. این مسئله برای او خیلی عادی و طبیعی شد در حالیکه قدرت اعظم موجود در این آیه شریفه این فرد روستایی مؤمن را حرکت داده بود . بعد از مدّتها فکر کرد که این سخنران را به خانه ام دعوت نمایم . پس اینکار را انجام داد. و سخنران دعوت او را پذیرفت . آندو حرکت کردند به سمت نهر آب ؛ قایقی موجود نبود پس فرد روستایی گفت"بسم الله الرحمن الرحیم- واز آب عبور کرد . ولی واعظ در مکان خود همچنان متوقف بود نا گاه از آن طرف آب فرد روستایی لب یه سخن گشود : چرا استاد عبور نمی کنی!!!

1562588385images_24_.jpg

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.