منجی
منجی
منجی
بسم الله الرحمن الرحیم (دو قسمت )
با درود به روان پاک شهدای اسلام،از خداوند تعالی یاری می طلبم تا در نوشتن مقدمه ای بر موضوعات انتخابی "خطابه های پر شکوه تاریخ اسلام" بویژه خطابه های سرزمین خون و قیام – کربلا ی معلی – به بنده حقیر توانایی دهد تا بتوانم هر چند مختصر حق مطلب را ادا نمایم.
یکى از تفاوت هاى عمده در بین سیاست هاى الهى و معمولى، همین است که سیاستمداران دنیاطلب، براى رسیدن به اهداف شخصى، از هیچ کارى، اِبا ندارند و بسیار مى شود که بر سر اصول انسانى و منافع جامعه، معامله مى کنند و اصول را زیر پا مى گذارند و حق و عدالت را نادیده مى گیرند، تا موقعیت سیاسى و اجتماعى خود را حفظ کنند، در حالى که سیاستمداران الهى، هرگز اهل چنین معامله هایى نبودند. آنها گاه، موقعیّت خویش را به خطر مى انداختند، به خاطر این که اصول، محفوظ بماند و حق و عدالت، ضایع نشود.
این مسأله، در زندگى پیغمبر اکرم و امیرمؤمنان على ـ صلوات الله علیهما ـ آشکار است. افراد زیادى را در تاریخ مى شناسیم که به سیاست على(علیه السلام) خرده مى گرفتند و خرده گیرى آنها نیز عمدتاً از همین جا سرچشمه مى گیرد. آنها، پیشنهاد مى کردند که مثلا على(علیه السلام) بیت المال را براى جلب نظر مخالفان، ناعادلانه تقسیم کند، یا این که حکومت شام را به دست معاویه بسپارد ، امّا این که معاویه با مردم چه مى کند و در جریان حکومت او، چه اصولى قربانى مى شود، براى آنها مطرح نبود! یا این که پیشنهاد عبدالرحمان بن عوف را در ماجراى شوراى شش نفره عمر، بپذیرد و یا به پیشنهادهاى طلحه و زبیر، براى واگذارى پُست هاى مهم کشور اسلام به آنها، تن در دهد.
این خرده گیران، به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) خرده مى گرفتند که مصلحت این است که افراد تهیدست و پابرهنه را از اطراف خود دور کند. آنها مى گفتند که هر چند، قلب آنها، مالامال از ایمان به خدا است، ولى مصلحت این است که ثروتمندان خودخواه را گرد خود جمع آورد و با نیروى آنها، بر دشمن بتازد، هر چند آنها، ایمان و تقواى درستى نداشته باشند.
اختلاف این دو دیدگاه (سیاست الهى و سیاست آلوده با هوا و هوس) و نیز اختلاف مصلحت با واقعیت، همیشه، عنوانِ خرده گیرى هاى گروهى از دنیاطلبان نسبت به انبیا و اولیاى الهى بوده است.
على(علیه السلام) در خطبه ای از نهج البلاغه خیلی کوتاه و پرمعنا، مسیر سیاست خود را به وضوح ترسیم مى کند و با صراحت مى گوید که من، از آن گروه سازشکار و صاحب مداهنه و مجامله نیستم که با مخالفانِ حق و عدالت، از درِ سازش درآیم; بلکه ابزار سیاست من، تقوا و فرار به سوى خدا و قدم برداشتن در مسیرى که او مشخّص ساخته و انجام تکلیفى که او براى ما تعیین کرده است، مى باشد.
ادامه دارد
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه پور شفیع در 1399/06/24 ساعت 03:56:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |