منجی
منجی
منجی
لحظات پرواز روح و ناتوانی جسمی ، انسان در چه حالتی است؟
امام خامنه ای از خاطرات ترور خویش(جالب است) می گوید:
در سال 1360 شمسی که آن حادثه کذایی برای بنده رخ داد . در مسجد ابوذر بیهوش شدم .مرا بلند کردند . در حین حرکت من بطرف ماشین چند بار به هوش آمدم و دوباره از هوش رفتم تا بالاخره یکسره بیهوش شدم. در این دوسه بار که به هوش امدم یک بار احساس کردم که این لحظه آخر است. کاملاً احساس کردم که لحظه مرگ است . ناگهان همه زندگی گذشته در مقابل چشم من مجسم شد . با خود فکر کردم که خوب حالا چه دارم برای عرضه کردن ؟ هرچه فکر کردم ، دیدم همه اش قابل مناقشه است. خوب؛ مبارزه کردیم ، زندان رفتیم ، کتک خوردیم، درس دادیم، زحمت کشیدیم ، این چیزهایی که آدم به ذهنش می آید، دیگر در آن لحظه دیدم همه اینها را می شود با من مناقشه کنند و بگویند ، تو در فلان قضیه ممکن است یک نیّت غیر الهی مخلوط این نیّت الهی شده باشد و هیچی! همه از بین رفت ، ناگهان احساس کردم میان زمین و آسمان معلقّم – مثل آدمی که اصلا به هیچ جا دستش بند نیست ، گفتم : پروردگارا! وضع من این جوری است – می بینی دیگر من ظاهرأ هیچ چیز ندارم ! آنطور که حساب می کنم می بینم هیچ چیز دستم نیست یک جوری خودت رحم کن – این حالت برای انسان پیش می آید سعی کنیم از این موقعیتها استفاده کنیم.(در دیدار با نمایندگان مجلس 16/3/95)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه پور شفیع در 1397/08/28 ساعت 03:42:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |