منجی
منجی
منجی
شنبه 96/11/21
چهارشنبه 96/11/18
فرا رسیدن دهه فجر را گرامی می داریم و از خداوند تعالی تقاضا می کنیم 1- فرج مولایمان را برساند- 2- مثلث فتنه را طبق فرمایشات رهبر عظیم الشان (دشمن شناسی) نابود بگرداند . 3- تا فرج مولایمان، انقلاب اسلامی ایران را که مزیّن به خون شهدا است از دستبرد چپاولگران حفظ نماید4- به جوانان ما بصیرت عنایت فرماید تا لباس آغشته به رنگهای گوناگون اخلاقی و رفتاری مذموم را از بدن خود دور سازند- 5- نسلهای ما را پشتیبان انقلاب قرار دهد تا به کوری چشم دشمنان اسلام شکوفه های پیروزی و گرده های آن جهان را خوشبو سازد.
پنجشنبه 96/11/12
دیو چو بیرون رود فرشته در آید:
چه لحظات شیرینی ، بعد ازبیرون رفتن دیو - انتظار کشیدیم تا روز موعد بسر آمد- 12 بهمن روز ورود امام بعد از سالها انتظار و دغدغه های فراوان - بعد از کشته شدن یاران امام در زیر شکنجه ها و اهانتها - دلها همه شاد بود - مردم با شادی بیرون ریختند - می دانستیم که موفق به دیدار امام نمی شویم ولی شادی کنان به خیابان ریختم - ما در خیابان انقلاب حرکت کردیم ولی از پیچ شمیران جلوتر نتوانستیم برویم - بوی عطر امام خمینی گویی در فضا پیچیده بود - ساعتها بچه به بغل ایستادیم تا فهمیدیم امام به بهشت زهرا رفتند. خود را به خانه رساندیم تا صحبتهای امام را از تلویزیون بشنویم - فایده نداشت -ارام ارام خود را به مدرسه رفاه رساندیم - منتظر امام بودیم - آنجا بود که شنیدیم سخنان پر ارزش امام را - از هر بیان امام نسبت به دولت (توذهن این دولت می زنم)کلی خوشحال می شدیم و فریاد الله اکبر سر می دادیم. - ان روز و شب با وجود حکومت نظامی دولت لعین بختیار شادی کنان بیرون می ریختیم و شعار ها قوی تر از قبل فریاد می زدیم شبها راحتی را از بختیار گرفته و روزها در برابر نظامیان اول به قصد هدایت آنان - یادم است که شوهر خواهرم از سرباز خانه فرار کرده بود و در منزل ما بود- مادرم در بشت زهرا کمک به جوانان برای آماده کردن قبر ها بود - ما نمی دانستیم چگونه صبح را شب و شب را روز می کنیم - انقدر برای فرا رسیدن روز موفقیت تلاش بود که هیچ یاسی وجود نداشت - کفشهای جوانان در خیابانها بود و شاهد بر این بود که هنگام فرار از دست سربازان جا مانده است- خدایا شکر اگر بخواهم خاطرات ان روز را تعریف کنم کتاب می شود. وقتی فرشته آمد و رادیو د تلویزیون انقلابی و موقتی در دست حزب الله قرار گرفت مردم مصمم تر شدند و با امید بخدا منتظر پیام امام بودند و امام هر چه می گفتند جوانان انقلابی انقلاب را پیش بردند . حکومت نظامی دشمن چیزی بیهوده بود فقط دشمن زمانهای حکومت نظامی را زیاد می کرد و لی تاب و توان از دستش در رفته بود- مردم گروه به گروه مجروحین را به بیمارستان می بردند - چلوار و پارچه برای کفن و مجروحین به سرعت توسط مردم اماده می شد . بچه ها نه اب می خوردند و نه غذا - فقط شوق انقلاب و بوی پیروزی سراسر ایران را پر کرده بود- خبر ها لحظه به لحظه ما را شاد می کرد.
چهارشنبه 96/11/11
روایت سوزندان خانه علی و زهرا علیهما السلام-اهانت منافقین به ولایت و امامت
مدائنی از سلمة بن محارب از سلیمان لیثی از ابن عون نقل می کند که ابوبکر کسی را نزد علی فرستاد ، می خواست که او را مجبور به بیعت کند ولی علی بیعت نکرد. پس عمر با شعلۀ آتشی آمد، فاطمه کنار در با او برخورد کرد ، فرمود: ای پسر خطاب به خیال خود می خواهی خانه ام را به رویم آتشی بزنی؟
گفت : آری، این از آنچه که پدرت آورد مهم تر است .
شنبه 96/11/07
خداوند تعالی دست چه کسانی را می گیرد؟ حال که دست شیعیانش را گرفته و انقلابی با عظمت به ما داده پس لحظه به لحظه باید در مسیر معنویت حرکت کنیم ووظیفه انسانی و دینی خود را انجام دهیم. چرا ما شیعیان کم کاری داریم در نشر فرهنگ اسلامی- چرا ما شیعیان فقط خود را می بینیم و توجه به نیازمندیهای خود دارم - کجاست آن محراب علم - کجاست آن نور ظلمت شکن که بر اساس بر پایی شربعت الهی قدمهای هر فتنه را سست کند. من وشما مسلمان شیعه هستیم پس چرا با نشر اکاذیب دنیای مجازی مخالفِ جهت تربیتی قران حرکت می کنیم و قادر نیستیم زنگارها را بزوداییم.