منجی
منجی
منجی
جمعه 98/01/23
امام زمانم سپاهی- رهبرمان سپاهی- نسل مان سپاهی- فرزندانمان سپاهی- کور شود هر آنکه نتواند دید
شنبه 98/01/17
خدایا به برکت ماه شعبان به ملت مقاوم ایران صبر بر مشگلات و مصیبتهاعنایت فرما.سه روز اول شعبان روزه داریدو سه شب اول شعبان دو رکعت نماز هر رکعت 11 توحید برای رفع مشگلات و مصیبتهای وارد شده حتما بخوانید . هر شب یا نیمه های شب صلوات شعبانیه و دعای شعبانیه را حتما بخوانید
چهارشنبه 98/01/14
خطبه15نهج البلاغه در یک نگاه:
این سخن امام (ع) در واقع بخشى از خطبه اى است که بعد از بیعت مردم با آن حضرت در مدینه ایراد فرمود و در آن به تمام افرادى که در عصر عثمان اموال بیت المال را غارت کرده بودند یا از طرف خلیفه به آنها اهدا شده بود هشدار مى دهد و به آنها اعلام مى کند که باید تمام این اموال را به بیت المال باز گردانند و اگر باز نگردانند با قدرت از آنها خواهد گرفت و به این ترتیب امام (ع) امید طمع ورزان را قطع کرد و در پایان خطبه در جمله هایى کوتاه و بسیار پر محتوا ارزش عدالت را بیان فرموده است
به خدا سوگند اموال غصب شده را باز مى گردانم!
همان گونه که از لحن خطبه پیداست، در آغاز خلافت ظاهرى امیرمؤمنان على(علیه السلام) ایراد شده است. «ابن ابى الحدید» از «ابن عباس» حدیث نقل مى کند که على(علیه السلام) این خطبه را در روز دوّم بیعتش ایراد فرمود (البتّه عبارات «ابن عباس» کمى با آنچه «سیّدرضى» آورده است تفاوت دارد، ولى مطلب دقیقاً یکى است).
بدیهى است این سخن همچون آبى بود که بر آتش سوزانى که در سینه هاى مردم زبانه مى کشید فروپاشیده شد; همانها که نسبت به بى عدالتى هایى که در زمان عثمان شده بود شدیداً معترض بودند و حتّى گروهى نسبت به نظام اسلامى و قوانین آن، بدبین شده بودند، همه احساس آرامش کردند که فصل نوى در تاریخ اسلام گشوده شده و حکومت اسلامى که به بیراهه مى رفت هم اکنون راه اصلى خود را بازیافته است و اگر این جمله هاى حساب شده نبود آرامشى در مدینه پیدا نمى شد و اى بسا هجوم به خانه عثمان و یاران او از سوى مردم خشمگین ادامه مى یافت و خونهاى زیادى در این راه ریخته مى شد
جمعه 98/01/09
ـ نباید از نوشتن دَیْن کوچک و بزرگ مقید به مدت دلتنگ شد، زیرا دین نامه مکتوب نزد خدا عادلانه تر است و جهت شهادت استوارتر و جهت عدم بدگمانی و شک نزدیک ترین راه است.
دوشنبه 98/01/05
خدایا ارحمنا:
وَ هَبْ لِی صِدْقَ التَّوَکُّلِ عَلَیْکَ .
و ببخش به من صدق و راستی را در توکّل بر خودت.(توکّل سیر سالکان الی الله است. توکّل این است که در همه کارها خود را عاجز و جاهل دانی و کارهایت را به خدای علیم و قادر واگذار کنی. توکّل و توجه به حاکمیّت و خالقیّت و رازقیّت و رحمت و عزّت وحقانیّت خداوند تعالی – توکّل وتوجه به مراتب تقوی وتوجّه به حکمت خدا و مشیّت و اراده او و توجه به ولایت الهی – توکّل ایجاد روح آرامش است. توکّل توأم با قوت قلب و یقین است.کسی که یقین دارد پس متوکّل است و آرامش دارد چون یقین او را به توکّل می رساند ولی کسانی هستند که یقین دارند ولی آرامش خاطر ندارند.و بعضی آرامش خاطر دارند ولی یقین ندارند.توکّل در مؤمنان شکل می گیرد با؛ صبر و تحمّل در برابر آزار و اذیّت ها- توکّل در تصمیم گیریهای حساس و مهّم مدیریتهای اجتماعی ،آن را با رحمت الهی و برکت آن مواجه می کند- توکّل زمینه مشورت را باز می کند- توکّل به انسان می آموزد در تصمیم گیری ها فقط قاطع باش- توکّل توطئه و مکر دشمنان را به امید خدا دفع می کند- توکّل روزی را می گشاید و دفع غم و هم می کند- توکّل روال زندگی را در دست می گیرد- توکّل و ایجاد صلح و تصمیم گیری- توکّل و هجرت در راه خدا پس از ستم دیدن – توکّل و دوری از گناه با توفیق و برکت از سوی خداوند تعالی- توکّل و عدم احساس یأس و نا امیدی- توکّل و اطمینان خاطر- توکّل و سخاوتمندی وبلند همتّی- )
أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ،
از تو در خواست دارم خیری را که در گذشته بر من نوشتی.(تقدیرات خوشایند)
وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ،
پناه می برم از شرّ آنچه که بر من نوشتی.(تقدیرات غم آور)
أَسْأَلُکَ خَوْفَ الْعَابِدِینَ لَکَ ،
از تو در خواست دارم خوف عبادت کنندگان تو را .(آن ترسی را که در قلب مؤمنان و اهل عبادت تو است وبرای رسیدن به قُرب تو سعی و تلاش می کنند)
وَ عِبَادَهَ الْخَاشِعِینَ لَکَ ،
از تو در خواست دارم خشوع عبادت کنندگان را (کسانی که روح خضوع و خشوع در روح نمازشان و عبادتان ممزوج شده است)
وَ یَقِینَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ ، وَ تَوَکُّلَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْکَ
از تو در خواست دارم یقین کسانی را که بر تو توکّل دارند و توکّل مؤمنان را،(علیک)آنان که در برابر حق تسلیم شدند و دنیا پرست نبودند و چیزی از دنیا از تو نمی خواستند وهمواره در عشق به قُرب تو مجذوب لطف تو شدند).
(شرح دعای 54 صحیفه سجادیه)